چون عروس. چون بیوک. عروس مانند: گاهی عروس وار به پیش آید با گوشوار و یاره و با افسر. ناصرخسرو. تو هفت طوف کرده و مکه عروس وار هرهفت کرده پیش تو و عشق دان شده. خاقانی. آراسته کن عروس وارم بسپار به خاک پرده دارم. نظامی
چون عروس. چون بیوک. عروس مانند: گاهی عروس وار به پیش آید با گوشوار و یاره و با افسر. ناصرخسرو. تو هفت طوف کرده و مکه عروس وار هرهفت کرده پیش تو و عشق دان شده. خاقانی. آراسته کن عروس وارم بسپار به خاک پرده دارم. نظامی
این کلمه در بیت ذیل از نظام قاری آمده است اما معنی آن روشن نیست شاید نام نوعی پارچه باشد: آنکه خیاط برد پارچه از رو وارش پنبه حلاج چرا کم نکند از کارش، نظام قاری (دیوان ص 86)
این کلمه در بیت ذیل از نظام قاری آمده است اما معنی آن روشن نیست شاید نام نوعی پارچه باشد: آنکه خیاط برد پارچه از رو وارش پنبه حلاج چرا کم نکند از کارش، نظام قاری (دیوان ص 86)
همچون طاوس مانند طاوس. یا طاوس وار رفتن، مانند طاوس نر خرامان و متکبرانه رفتن، نوعی از ورزش کشتی گیران که واژگونه شده خود را مثل طاوس رقصان کنند مورچال
همچون طاوس مانند طاوس. یا طاوس وار رفتن، مانند طاوس نر خرامان و متکبرانه رفتن، نوعی از ورزش کشتی گیران که واژگونه شده خود را مثل طاوس رقصان کنند مورچال